** جنبش ایثار **

**  جنبش ایثار  **
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهربانیمهربانی» ثبت شده است

پیرزن بیرون میوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى که میوه مى‌خریدند.  شاگرد میوه‌فروش، تُند تُند پاکت‌هاى میوه را داخل ماشین مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت.


پیرزن با خودش فکر مى‌کرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست میوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزدیک‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بیرون مغازه که میوه‌هاى خراب و گندیده داخلش بود. با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه.» مى‌توانست قسمت‌هاى خراب میوه‌ها را جدا کند و بقیه را به بچه‌هایش بدهد... هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هایش شاد مى‌شدند. برق خوشحالى در چشمانش دوید...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۰۰
خادم ارباب